کلاس درسش شلوغ است، هیچ صندلیای خالی نیست. کلاس درس عمومی است و علاوه بر سالن اصلی دو سالن دیگر را هم صندلی چیدهاند و کسانی که در این قسمت نشستهاند میتوانند با دوربین مداربسته درس استاد را گوش دهند. اگر از نیمه کلاس وارد شوی باید آهسته صندلی خالیای پیدا کنی و بنشینی تا مزاحم آنها که با جدیت و تمرکز یادداشت برمیدارند نشوی. کلاس درسش شلوغ است، هیچ صندلیای خالی نیست. کلاس درس عمومی است و علاوه بر سالن اصلی دو سالن دیگر را هم صندلی چیدهاند و کسانی که در این قسمت نشستهاند میتوانند با دوربین مداربسته درس استاد را گوش دهند. اگر از نیمه کلاس وارد شوی باید آهسته صندلی خالیای پیدا کنی و بنشینی تا مزاحم آنها که با جدیت و تمرکز یادداشت برمیدارند نشوی. چند سالی هست که دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی» در انجمن حکمت و فلسفه ایران » فلسفه درس میدهد. انجمن، ساختمانی بسیار قدیمی دارد با همان معماری دوره پهلوی اول و حیاط و فضای سبزی کوچک در خیابان نوفل لوشاتو. زن و مرد، طلبه و دانشجو، پیر و جوان در کلاس نشستهاند و به درس گوش میدهند و سوال میپرسند. با نگاه اول به فضای گفتوگو با شاگردانش میتوان فهمید برای آنها استاد محبوبی است. گاهی با شوخی مطلبی را توضیح میدهد و باعث خنده حاضران میشود و زمانی هم با صدای بلند سوالی میپرسد و تلنگری میزند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مجموعهای جدید از مقالات احمد مهدوی دامغانی، پژوهشگر، به کوشش علی محمد سجادی و سعید واعظ منتشر شد.در معرفی این کتاب آمده است: این کتاب مجموعهای است از مقالههای استاد دکتر احمد مهدوی دامغانی که از شناساندن مستغنی است و نوشتهها نیز از لحاظ لفظ چندان زیبا و از نظر محتوا آنقدر غنی است که خود معرف خویشتن است. هر اثر، عتیقهای است که جوانان را به دیدار خود فرامیخواند تا تجربههای ارزشمند خود را بدانان رایگان ارزانی دارد، باشد که آزموده را دوباره نیازمایند و پیران را نوید و امید میبخشد که آینده را در آیینه و صافی ضمیر خویش به تماشا بنشینند و دل از مهر ایزدی برنگیرند؛ خواندنی است و ماندنی. دریافتنی و بازگفتنی.
بعضی از افراد هستند که از فرط سادگی و درویشی می شود عظمت شان را درک کرد. برای من دکتر رضا داوری اردکانی نمونه بارز چنین فردی است. یک فیلسوف به تمام معنا که در کنار دانش فلسفه مرام درویشی و افتادگی خود را حفظ کرده است.هیچ گاه سخنرانی ایشان را در باب فلسفه آموزش عالی فراموش نمی کنم. وقتی در فرانسه می گویند آموزش عالی، این عالی به معنی بالاتر است. به معنی مرتبه ی بالاتر است. اما اصطلاح فرنگی است و ما هم اصطلاح فرنگی را گرفته ایم و ترجمه کرده ایم. گاهی خوب ترجمه می کنیم، گاهی بد. قبل از اینکه دانشگاه داشته باشیم، پلی تکنیک فرانسه را خوب ترجمه کردیم و اسم آن را دارالفنون گذاشتیم و اگرچه این اسم بامسمّا بود اما به مرور زمان، دارالفنون دیگر دارالفنون نبود، بلکه یک مدرسه ی معمولی بود که وقتی من در تهران نوجوان بودم دیدم که پشت در آن آشغال می ریختند. دارالفنون از بدو شروع یک صورتی داشت که در قیاس با صورت های بعدی کامل بود. معمولاً چیزی که بوجود می آیدصورت ناقصی است و این ناقص به تدریج کمال پیدا می کند. این موضوع را از این جهت گفتم که ما اولین مدرسه ی آموزش عالی را درست کردیم، اسم آن را گذاشتیم دارالفنون و نگذاشتیم دانشگاه. اصلاً چرا فرهنگستان زبان ما لفظ دانشگاه را جعل کرد؟ چرا نگفت مدرسه؟ ما مدرسه ی نظامیه داشتیم، حوزه ی علمیه داشتیم، چه نیازی به جعل لفظ دانشگاه بود؟ آیا دانشگاه امر ممتازی از یک مدرسه است؟ تفاوت پیدا می کند؟»
درباره این سایت